-
حالا چه مانده از من ؟
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 15:55
خالی تر از سکوتم ، از نا سروده سرشار حالا چه مانده از من ؟... یک مشت شعر بیمار انبوهی از ترانه ، با یاد صبح روشن اما... امید باطل... شب دائمی ست انگار با تار و پود این شب باید غزل ببافم وقتی که شکل خورشید ، نقشی ست روی دیوار دیگر مجال گریه از درد عاشقی نیست بار ترانه ها را از دوش عشق بردار بوی لجن گرفته انبوه خاطراتم...
-
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 15:52
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه برگی...
-
می بینی که؟
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 15:51
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟ باز تکرار به بار آمده، می بینی که؟ سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت عقل با عشق کنار آمده، می بینی که؟ آن که عمری به کمین بود، به دام افتاده چشم آهو به شکار آمده، می بینی که؟ حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد گل سرخی به مزار آمده، می بینی که؟ غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد بعد یک سال...
-
شهری پر از زلیخا
چهارشنبه 16 فروردینماه سال 1391 14:19
ما از جوان امروزی و در دنیایی که همه کوچه پس کوچه های آن در ازدحام زلیخاهای شهوت و یوسف جمالان عصر مدرنیته به حد انفجار رسیده است می خواهیم تقوا پیشه کنند !!! فصل انتظار: گاهی آدم احساس میکند برخی روایات می بایست مخاطب خاص داشته باشند زیرا جوان امروزی بعضا در دوراهی تردید ناشی از آنچه باید انجام دهد بنا به روایاتی که...
-
دل نوشته
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 09:47
سلام شرمند خیلی وقته آپ نمی کنم راستشو بخواین یکم حس و حالش نیست یعنی نمی دونم چی بنویسم هر چی که می نویسی تو این اینترنت تکراریه اما امروز از هوای دلم می نویسم که هواش خیلی خرابه حس باریدن داره اما چون سرمام تمام وجودمو گرفته فکر کنم برف بیاد نه بارون اینو گفتم که فکر نکنید می خوام غمگین بشید مثل من نه دلم می خواد...
-
تنهام
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 08:25
خیلی تنهام قول دادم به هیچکی عادت نکنم هرکسی گفت می مونه زودی حماقت نکنم خیلی تنهام چشام اشک کم میاره فرق من با تو اینه... نمی باره خیلی تنهام آدما چه بد شدن یه دفعه چی شد... همه قصه دیو بلد شدن خیلی تنهام مثل دیروز... مثل امروز... همیشه من هنوزم نمی دونم چی میشه ...
-
حج تمتع
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 09:09
سیر اعمال حج تمتع 1 ـ احرام 2 ـ وقوف در عرفات 3 ـ وقوف در مشعر الحرام 4 ـ رمى جمره عقبه در منا 5 ـ قربانى 6 ـ حلق یا تقصیر 7 ـ طواف حج 8 ـ نماز طواف 9 ـ سعى بین صفا و مروه 10 ـ طواف نساء 11 ـ نماز طواف نساء 12 ـ بیتوته در مِنا 13 ـ رمى جمرات سه گانه پس از اتمام اعمال عمره تمتّع، کارهایى که به سبب احرام، حرام شده بود...
-
آی آدمها چی تو چنته دارید؟
شنبه 3 دیماه سال 1390 08:38
زندگی یک فرصت محدود { ....... } است. توی این محدودیت چه چیزهایی می خوای برای خودت در نظر بگیری. مهمترین چیز خود تو هستی. می خوای تو سبد کوچک زندگی غم ؛ درد ؛رنجش ؛کینه و گلایه از دیگران ؛ افسوس ؛ حسد ؛ بخل ؛ تکبر؛ ریا و افکار منفی و بدبینی بگذاری یا . . . یآ میخوای توی سبد عمرت عشق ؛ محبت و مهرورزی ؛ لبخند ؛...
-
تنهایی من
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 10:04
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست. چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی! که هر بار ستاره های زندگی ت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی و خاموش و بی صدا به شادی...
-
شعر تلخ تنهایی
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 09:33
تکه های دستانت مهربان بود حتی… ته این باغ که برسی… انتهای تابوت ستاره در مستقیمی دراز.. بی پیچش سایه ای از درخت یا توان خالی پنجره ای بزرگ به قبر من می رسی… تکه های قلبت که ریخته بود دور موهای آرزو زیبا بود.. نبش قبری محتاج نیست خلوت اینه ای نمی خواهد یک کتاب دعا بیاور و عرفان اشکت و خالی سکوت که با ملودی ضجه ها…...
-
دل شکسته
یکشنبه 27 آذرماه سال 1390 09:25
با دلى شکسته و سرد پُر ِ از غربت ِیک درد مثل اون گلى که برگات فکر ِپاییزو نمى کرد چه غریبى و شکسته اینقدر صبور و ساده کى تورو گرفته از من چشمتو به غصه داده اگه مى شد که مى موندى حتى یک لحظه ى کوتاه نمى ذاشتم همه عمرت بِگذره به گریه و آه اگه راه ِسرنوشتو، جاده اى جدا نمى کرد دیگه یک شکسته از ما، خودشو فنا نمى کرد حتى...
-
وقت رفتن
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1390 12:59
من از تو مینویسم کلام تازه ای تو از من می نویسی که پر آوازه ای رسیده وقت رفتن نشسته تو چشمام سکوت مبهم تو شکسته تو صدام برای کوچه آخر تو همراه منی برای دل بریدن دلیل رفتنی می مونه کنج سینم هوای انتظار میخونم شعر رفتن تا برگرده بهار تو دریای نگاهت شکسته قایقم تو دنیای بزرگت غریبی عاشقم برای شعر خوب تو می خونم مسافر وقت...
-
شعر تلخ رفتن
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 08:42
کام تلخ ... گاه رفتن وقت رفتن تلخ کامم من از برت کی می توان رفتن جز به تلخی ای دلت میهن... موطنم را کی رها سازم جز به تلخی جز به نافرجامی جانم من وطنخواهم..وطن را کی رها سازم تلخ کامم گر بگوئی رو .... تلخ کامم گر شنوده رفته ای از نو ای مرا همدم ...مرا همراه بمان تا تلخی کامم به شیرین کامیت شهدی بیافزائیم....
-
شعر فصل زبان حال نی :
سهشنبه 22 آذرماه سال 1390 09:15
بشنو از نی چون حکایت ها کند از سر ببریده ای هر دم حکایت ها می کند بشنو از نی چون شکایت ها کند وز لب خشکیده ای هر دم حکایت ها کند بشنو از نی در ره دلدادگی در زه دلدادگی فرزانگی بشنو از نی آن به غایت راستین حامل راس حسین اندر زمین بشنو از نی از زمین کربلا ناله و نفرین و آه و نینوا بشنو از نی چون حکایت ها کند از بدی های...
-
می ترسم
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 13:27
شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت. ارنستو چهگوارا من زندگی را دوست دارم، ولی از زندگی دوباره میترسم دین را دوست دارم ولی از کشیش ها میترسم من قانون را دوست دارم ولی از پاسبانها میترسم سلام را دوست دارم، ولی از زبانم میترسم من میترسم پس هستم این چنین میگذرد روز و روزگار من من روز را دوست دارم ولی از...
-
باید بروم
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 13:26
رفتن نیست باید برویم باید رفت خیلی ساده . خیلی زود از کجا به کجا...! هیچکس نمی داند و من هم پوچم و بیهوده و شقایق ها همه مرده اند من مانده ام و زندگی و باید رفت خیلی ساده. سر به زیر
-
دوست دارم برم
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 13:25
دوست دارم بروم سر به سرم نگذارید گریه ام را به حساب سفرم نگذارید دوست دارم که به پابوسى باران بروم آسمان گفته که پا روى پرم نگذارید این قدر آینه ها را به رخ من نکشید این قدر داغ جنون بر جگرم نگذارید آخرین حرف من این است، زمینى نشوید فقط از حال زمین بى خبرم نگذارید...
-
شعر و اس ام اس روز تاسوعا ۹۰
چهارشنبه 16 آذرماه سال 1390 08:44
جانم فدای نام زیبایت، ابوالفضل قربان زخم چشم بینایت، ابولفضل گر من به چای القمه بودم، زِ حسرت هر آن بخشکیدم برآن روزت ابولفضل تاسوعا روز قمر بنی هاشم تسلیت باد . . . نام علمدار سپه آید به گوشم انگار من عمری به او حلقه به گوشم جانم بلرزد هر می گوید «ابوالفضل» سرّی ست خود بنهاده در اعماق گوشم ایام سوگواری تسلیت باد . ....
-
کمک
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 09:09
غروب یک روز بارانی زنگ تلفن شرکت به صدا در آمد. زن گوشی را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتی خبر تب و لرز سارای کوچکش را به او داد. زن تلفن را قطع کرد و با عجله به سمت پارکینگ دوید. ماشین را روشن کرد و نزدیک ترین داروخانه رفت تا داروهای دختر کوچکش را بگیرد. وقتی از داروخانه بیرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله ای...
-
برام دعا کن
یکشنبه 13 آذرماه سال 1390 08:57
برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم ... آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم ... دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده ... کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده ... این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ... آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ... گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ... من با تو سوختم نازنین،باشه برو با...
-
دوازده بند محتشم کاشانی
پنجشنبه 10 آذرماه سال 1390 09:17
دوازده بند محتشم کاشانى بند اول باز این چو شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بى نفح صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع مىکند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامى ذرات عالم است گر خوانمش...
-
نمی شود
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 10:52
همیشه دلم می خواست برای محرم چیزی بنویسم اما نشد نه که نشد نتونستم ، شاید لیاقت نداشتم ، نمی دونم ، خیلی فکر کردم اما نمی دونم سیاهی دلم یا ناتوانیم نذاشت چیزی بنویسم. دنبال هر کلمه که می گشتم بتونه وسعت غم کربلا رو نشون بده نبود دنبال جمله هم گشتم اونم نبود ، دنبال شعر و داستان و ایه هم گشتم نه نبود . دنبال هر چی که...
-
اخرین ترانه من
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 13:41
بازیچه ی شبهای من امشب چرا غرق غمی؟ از من جدایی رو نخواه وقتی اسیر قلبمی از من جدایی رو نخواه وقتی که با تو ، ما شدم وقتی که مرز عشق من جا میشه از تو ، تا خودم وقتی که امید منی با من نگو از فاصله از من جدایی رو نخواه فکر جدایی باطله از من جدایی رو نخواه غم تو دلم سرتاسره وقتی که میگه حس دل شاید بشه ، فردا نره وقتی...
-
لحظه جدایی ما
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 13:40
لحظه جدایی ما لرزشی بود تو دلامون وحشت از جدایی ما خنجری تو سینه هامون لحظه جدایی ما بانگاه دل پرخون دوتا چشم خیره به هم بود چشمای گریون ومحزون لحظه جدایی ما همه چی زیر سوال رفت حتی این دلم نفهمید ازکجا اومد چرا رفت لحظه جدایی ما شده پایان خوشی هام توئ رویام تورو خواستم که توهم رفتی با رویاهام لحظه جدایی ما این جهان...
-
جدایی..
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 13:39
خیلی وقته ننوشتم دلم می خواد بنویسم بنویسم از جدایی از غرور و بی وفایی بنویسم از یه قصه قصه ی تلخ جدایی جدایی مثل یه جنگه جنگ بودن و نبودن بودن و غصه نخوردن بودن و همیشه بودن اما قصه چیز دیگه است قصه درد و غم و غصه است اما ما هستیمو قصه مال چیزهای ندیدست ما دو تا که خوب می دونیم دلامون دوتا پرنده ست پس چرا ، چرا جدایی...
-
هجران
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 13:38
خلوت گزیده ام من،ای داد از این جدایی اشکم روان به دامن،فریاد از این جدایی تا کی ز دوری او چون شمع ها بسوزم ویرانه های غم شد آباد از این جدایی در هجر یار آخر جانم رسیده بر لب یک دم نگشته جانم دلشاد از این جدایی یا رب چرا ز وصلش بهرم نشد نصیبی هرگز ندیده ام جز، بیداد از این جدایی زنجیر قهر یارم بر پای خسته ی دل ای کاش...
-
جدایی
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 13:38
بسی لیلی و مجنون دارد جدایی بسی دل پر ز خون دارد جدایی عاشق یک آرزو دارد جدایی ولی بسیار عاشق دارد جدایی بغض ُ گریه های شبانه دارد جدایی عشق و معشوق و عاشق دارد جدایی غم و بی قراری ها را دارد جدایی تو و خاطره ها را دارد جدایی بی تو و با یادت ماندن را دارد جدایی بین ما فاصله انداختن را دارد جدایی در فراق یار بودن را...
-
گفتی!!
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 13:36
گفتی :عاشقا نه هایت عشق نیست گفتم: سبزه زلرش باطل نیست گفتی :شعر هایت همه رنج و عذاب گفتم :عاشقم بر فرض محال گفتی :عشق چیست تو می دانی؟ گفتم :عشق هست معنای نادانی گفتی :عشق فقط غم نیست گفتم :غمش تموم زندگی ایست گفتی:چرا عشق همزبانش دوری ایست گفتم:شیرینی اش درد دو ری ایست گفتی:چرا ماندن همیشه سخت است؟ گفتم:کودک عشقت کم...
-
غزلیات عطار نیشابوری (کپی با ذکر منبع (ادرس وبلاگ)مانعی ندارد)
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 09:14
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA چون نیست هیچ مردی در عشق یار ما را سجاده زاهدان را درد و قمار ما را جایی که جان مردان باشد چو گوی گردان آن نیست جای دندان با آن چه کار ما را آمد خطاب ذوقی از هاتف حقیقت ای خسته ، جو بیایی اندوه آر ما را چون ساقیان معنی بر شاهدان نشینند می زاهدان ره را، رنج خمار ما را درمانش...
-
فصل من
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 10:54
پــــاییـــز فصل باد و برگ و باد و برگ . . . ادامه مطلب رو حتما ببینید فصل رنگ و رنگ و رنگارنگ. . . فصل نیمکت فصل مشق و مشق و عشق و عشق و انار . . . فصل باز باران با ترانه با گوهر های فراوان. . .. فصل چتر و خیس فصل شیدایی و انتظار. . . فصل مهر و مهرگان فصل یلدا و چله . . . پاییز «پادشاه فصلها» فرخنده باد . . . . . . ....