علمی ، فرهنگی ، هنری

هر چه می خواهید بیابید

علمی ، فرهنگی ، هنری

هر چه می خواهید بیابید

نمی شود

 

 

همیشه دلم می خواست برای محرم چیزی بنویسم اما نشد نه که نشد نتونستم  ، شاید لیاقت نداشتم ، نمی دونم ، خیلی فکر کردم  اما نمی دونم سیاهی دلم یا ناتوانیم نذاشت چیزی بنویسم. دنبال هر کلمه که می گشتم بتونه وسعت غم کربلا رو نشون بده نبود دنبال جمله هم گشتم اونم نبود ، دنبال شعر و داستان و ایه هم گشتم نه نبود .  

دنبال هر چی که بگید گشتم اما به بنبست رسیدم  ، انقدر این غم بزرگه که حتی همه جملات دنیا رو به صف کنی نمی شه خطی نوشت از اون واقعه ، نمی دونم باید چی کار کرد کاش می شد اما می دونم نمی شه . 

 خدایا فقط تو می دونی در کربلا چه گذشت 

بازم به بنبست جملات رسیدم نمی تونم نمی تونم بنویسم خدایا.... 

خدایا یا به من یا به کسی این توان رو بده تا از امام مظلومان بتونه خطی بنویسه بتونه حرفی بزنه شعری بگه عکسی بکشه یا قصه ای بگه تا ما ادمای دنیا سهمی از غم کربلا داشته باشیم 

می دونم خیلیا مداحی کردن شعر گفتن عکس کشیدن روضه خوندن مرثیه ساختن اما تو بهتر از همه ما می دونی اینا در برابر چیزی که در کربلا رخ داد حتی به اندازه کلمه ای از واقعیت کربلا نیست 

خدایا نمی خوام زحمتشونو نادیده بگیرم  خودت اجرشونو بده اما ... 

اما خدایا بزار ما هم کمی اشک بریزیم برای واقعه کربلا. بزار یه ذره از اون  درد رو ما هم درک کنیم خدایا ..

نظرات 1 + ارسال نظر
sara جمعه 2 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ق.ظ

شبی ساکت و دلگیر.خودم بودم و قلبی که ز غم بسته به زنجیر.به نزدیک اذان بود.که پیچید در آفاق همه نغمه تکبیر.نوشتند که هنگام اذان است.به دامان خدا باش.و مشغول دعا باش.که باز است به درگاه الهی در رحمت.و آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت.شدم غرق عبادت.دو چشمم همه از اشک.شد و روی لبانم همه سوگند.که یارب تو رهایم کن از این بند.و گفتم به خدا حین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب بلایم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد